در 1137ق/1724م شخصی به نام صفی میرزای ثانی وابسته به طایفۀ کرانی خلیل‌آباد بختیاری (ناحیه‌ای در اطراف الیگودرز) خود را فرزند شاه سلطان حسین خواند و به یاری سران ایلها و عشایر محال شوشتر و کوهگیلویه به فرمانروایی پرداخت، اما شاه طهماسب نامه‌ای در تکذیب ادعای او فرستاد. از این‌رو، سران بختیاری صفی میرزا را به زندان انداختند، اما مردم به سبب ناخشنودی از ابوالفتح خان (حاکم شوشتر)، و به هواخواهی صفی میرزا سر به شورش برداشتند و در نتیجه صفی میرزا آزاد شد و با هواخواهانش به کوههای بختیاری پناه برد و سرانجام در محرم 1140ق/اوت 1727م در دهدشت (از دهستان بویر احمدی سردسیر بخش کوهگیلویۀ شهرستان بهبهان) به فرمان طهماسب قلی‌خان (نادرشاه) کشته شد. طی 2 سال قدرت صفی میرزا، حکومت شوشتر با شیخ فارِس آل کثیر بود و اسفندیار بیک کارگزاری او را به عهده داشت (جزایری، 90-92). نادر به پاداش دستیاری کلبعلی خان پسر مهر علیخان در کشتن صفی میرزا، فرمان حکومت شوشتر را به نام او نوشت، اما اقتدار آل کثیر از آشکار شدن این فرمان جلوگیری کرد و تا 1142ق/1729م که نادرشاه به خوزستان آمد، اسفندیار بیک همچنان به کارگزاری شیخ فارِس به شوشتر فرمان می‌راند (جزایری، 112؛ کسروی، 100). بدین‌سان، آل کثیر در منطقۀ میاناب و شهرهای دزفول و شوشتر از اقتداری برخوردار شد که تنها پس از بالا گرفتن کار شیخ خَزعَل (1279-1355ق/1862-1936م) آن را از دست داد.