عرفاتيان عالم خبر از سپيده دارم - گل شبنمي پي گل زسرشك ديده دارم
به طلوع محشر حق ز جمال دلبر حق - مه پرتو افكني در افق سپيده دارم
پي جلوه خدايي، پي يار كربلايي - ز فضاي خودستايي، دل و جان رميده دارم
برود دلم اسيري، پي مركب اميري - كه به شوق او وجودي به جنون رسيده دارم
پي خيمه نگارم پي يار گلعزارم - شده ام كبوتر غم دل پركشيده دارم
ز ستارگان كويش ز فدائيان رويش - چه كنم كند حسابم سر آن جريده دارم
ز حيات جاودانه ز بهار عاشقانه - سخن از نسيم عشقي كه به دل وزيده دارم
ز چفيه هاي پرخون ز بسيجيان مجنون - سخن از كبوتران ز قفس رهيده دارم
تب معرفت ندارم سر عافيت ندارم - به جهاد انتظار علوي عقيده دارم
نه ز دلبر دل آرا كه ز جاهلان دنيا - ز معاندان غافل گله يا عديده دارم
عرفات سينه خون شد حرم از حرم برون شد - عرفات بي ولايت غم اين پديده دارم
عرفات، سينه ي من، حرم و مدينه ي من - طلب ظهورت اي جان ز گل شهيده دارم
گل فاطمه كجايي
مردم از غم جدايي
با سلام